فاضل نظری
| 에이젤
های برو ادامه که خیلی زیباست
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنّم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبه اند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب زعشق که هرکس حکایتی دارد
از این گدازهی آتش فشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمی گویند
رموز تجربه وحی را پیامبران
تقدیم به کسی که لیاقتشو واقعا داره