پارت ۶
هااای کیوتا برید ادامه
شدم دلم نیومد که اینطوری بشینین و منتظر پارت بعد باشین برین ادامه مطلب که قراره بترکونیم
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
دختر خالم که دل تو دلش نبود قراره باهام بیاد کلی ذوق کرده بود منم اذا گرفته بودم که قراره بازم برم فقط درس بخونم ولی خوبیش این بود که اونجا دیگه یه نفرم هست که بتونم باهاش خوش باشم ای خدااااا چی کار کنم آخه خیلی خیلی دلم واسشون تنگ شده
الیسا: آیسل داری به چی فکر میکنی؟
من: هیچی دارم به این فکر میکنم که تو اونجا قراره چطور درس بخونی آخه میتونی اونجا رو تحمل کنی اونجا آدما با کوچیکترین شوخی بعضیاشون دعوا میکنن میترسم اونجا خیلی احساس تنهایی بکنی
الیسا: تو که پیشم باشی خیالم کاملا راحته چون من تورو دارم
من: واااای که چقدر قلبت خونسرده من داره دلم شور میزنه انگار دارن توش رخت میشورن
الیسا: چونکه تو داری خودتو بخاطر همه چیز نگران میکنی بس کن دیگه
مامانم: ببینم شما دارین درمورد گی حرف میزنین سروصداتون تا سرکوچه میاد
من: هیچی مامان داریم درمورد این حرف میزنیم که الیسا قراره چطور گلیمش رو از آب دربیاره من واسه این داره دلم شور میزنه این خونسرد نشسته به درسش فکر میکنه ای بابا عجب روزگاری شده هااا هعیی ایلیا واسم یه لیوان آب یخ بیار
ایلیا: بااااااشه
یهو گریم گرفت که دارم میرم باز تو غربت بمونم وای قراره عجب روزگاری بشه هااا
ایلیا: بیا بخور
من: دستت درد نکنه داداش گلم ایلیا میشه ازت یه سوال بپرسم؟
ایلیا: بپرس
من: تو اگه یه روز مثل من مهاجرت کنی و بری تنها بمونی چیکار میکنی؟؟
ایلیا: من امممم هیچی درسمو میخونم چونکه از دست تو راحت شدم آخخخخ چه روزگار خوبی میشه
من: خیییییییییییییییلی بیشعوری یعنی انقد ازم متنفری
ایلیا خنده ای سر داد و گفت: نه بابا دروغ میگم یه جایی خونده بودم طرف میگفت بدون آبجی ها زندگی یه جهنمی میشه نمیتونی وصفش کنی
من: واقعاااا
ایلیا رفت اتاقش و خوابید ولی من داشتم به گذشته ام فکر میکردم که چقر اون موقع ها زندگی شیرین بود الان شده تو غربت موندن
خب بااای آخ دستم خیلی بد درد میکنه حالا من واسه این همه کلی زحمت کشیدم و خسته شدم تو با یدونه لایک و کامنتت خستگی منو در میاری دوستون دارم باااای
💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙